کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : سعیده کرمانی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن     قالب شعر : غزل    

ببار بر سر من شوق مستجـیر شدن را            بگیر از دل من فـرصت کـویرشدن را

جهان به غیر سیاهی؛ خدا گـواه؛ ندارد            به ماه اگر که نبخشی سر منیر شدن را


چه علم‌ها که شکافنده‌اش تو بودی و هستی            چه جمع کرده خدا در تو بی‌نظیر شدن را

سیادت حَسنین است در وجود تو جاری            که ارث برده‌ای از مرتضی امیر شدن را

گدا که سر زده باشد به خانـۀ تو نبـیـند            تمام عـمـر دگر صـورت فـقـیرشدن را

شفا کنار تو مفهـوم دیگری‌ست چرا که            به کور می‌دهی اذن ابوبـصیر شدن را

پیـامـبـر به پـیامی سـلام بر تو رسـانده            چشانده‌ای تو به جابر شکوه پیرشدن را

سه ساله بودی و همراه عمه جان سه ساله            تویی همان که به بازی گرفت اسیر شدن را

به اقتدای سران به نیزه رفته چهل شب            ادا نـمـوده‌ای آداب هـم‌مـسـیـر شـدن را

رسید بر سر و دست تو روزگار و گره زد            به سنگْ خار شدن را، به غُلْ حقیر شدن را

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : چهارپاره

پیـش تو، ای که شکـافـنـده دانـش‌هایی!            زیر و رو کردن این دل که ندارد کاری

به نگاهی بشکـافـد دل شاعـر که نـدیـد            بهتر از بیت شما، در دو جهان درباری


به فدای تو و آن جد غریب تو، حـسین            به فـدای تو و آن جـد کـریـم تو، حـسن

تو کریم ابن کریمی، تو غریب ابن غریب            ماه سجـاد، شده برکۀ عـشـقـت، دل من

نه کـمیـتم، که به زیـبـایی بـیـتم بخـری            نه فرزدق، که شوم مرثیه‌خوانِ غـم تو

با کـدامین قـلـم از داغ تو فـریـاد کشم؟            ای که پنجاه و سه سال اشک، نشد مرهم تو

تا که بی‌تاب شود، هر دل عـاشـورایی            از زبان تو سخن گفت، خـداوند حـسین

شرحه شرحه، غم تو شرح زیارت‌نامه‌ست            دید آن روز چه‌ها چشم تو؟ فرزند حسین!

با نگـاهـی پـُر از امـیـد به دستان عـمو            شــاهــد بــدرقــۀ آخــر ســـقــا بـــودی

فقط این روضه برای غم عمری کافی‌ست:            بی عـمـو، جـد تو می‌آمد و آنجـا بودی

از غم و رنج اسیری، سفر کوفه و شام            خون اگر از دل هر سنگ نجوشد، چه کند؟

بعد از این کرببلایی که شدی راوی آن            عالمی رخت عزا با تو نپوشد، چه کند؟

بـاز هم پَـر زد و آمد که سـلامی بدهـد            زائر چشم تو شد، چون دل جابر، دل من

هست همنام تو، آن ماه و برایش چقَدَر            چقدر تنگ شده، حضرت باقر! دل من

: امتیاز

مدح و مناجات با امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : ماهرخ درستی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

غم شب‌گریه‌ها را، داغ صحرا را تو می‌فهمی            غـم سجـادۀ دلخـون بابا را تو می‌فهمی

اگرچه کودکی اما میان دامن این دشت            پیام ظهر عاشورای زیبا را تو می‌فهمی


نگاه بی‌قرار کودکان را سوی نخلستان            دلیل گریه‌ها و بغض دریا را تو می‌فهمی

شجاعت را، شهامت را، غم تلخ اسارت را            به روی نیزه‌ها فریاد سرها را تو می‌فهمی

خروش خطبۀ پُر شور بابا را میان شام            غریبی را، غم یک مرد تنها را تو می‌فهمی

سلامی جـابرانه می‌دهم یا باقرالاسرار            که اسرار زمان را، سرّ دنیا را تو می‌فهمی

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : رسول رشیدی راد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

با ذکر یا حـسین تو دل دم گرفته است            در عرش سینه خـیمۀ ماتم گرفته است

آتـش به خـون دل زده قـقـنـوس دیده‌ها            از روضه‌هات بال و پر غم گرفته است


چشم از شب شهادت تو رزق و روزی            خود را برای مـاه مـحرم گرفـته اسـت

از آه آتـشـیـن تـو در پــای روضـه‌هــا            از سنگ روضه‌خوان تو شبنم گرفته است

باد از نفـس نفـس زدنت بین گـریـه‌ات            موج عـزا به دامن پـرچـم گرفته است

بشکن سکوت بغض گلو را عزیز جان

بر منبرت جلوس کن و روضه‌ای بخوان

با سـیر در میان مـقـاتـل، و روضـه‌ها            ما را فدای عشق حسین کن در این منا

تا غـرق اشـتـیاق حـسـین دق نکرده‌ایم            هـمراه خـود بـبـر دل ما را به کـربـلا

واکن گـره ز روضـۀ گـودال قـتـلـگـاه            از نـالــۀ غـریـب زنـی بـیـن خـنــده‌هـا

قرآن به لحن روضه، بخوان آیه‌های کهف            هـم‌نــالـه بـاش قـاری قــرآن نـیــزه را

با پـای دل بـبـر دل ما را در این سفـر            بر روی خار غـصه و غـم شام پُر بلا

بی‌شک شـنـیده از دم روضه، پـیـام تو

دنــیـا طـنـیـن نــالـۀ الـشـام و شــام تـو

در نفخ روضه کار تو با غم دمیدن است            با گـریه تا نـهـایت غصه رسیدن است

قربان حج کودکی‌ات ای سفـیر عـشـق            هر روضه‌ات منای به قربان رسیدن است

سعی صفا و مروۀ حجت به روی خار            از کـربـلا به شـام، پـیـاده دویدن است

دیدی جواب قـاری قـرآن به شهـر شام            با چوب خیزران ز لبش بوسه چیدن است

دیدی که ظرف جان پُر از زخم عمه‌ات            بین خـرابـه لب پره شوق پـریدن است

جسمت مدینـه بود و دلت مـرغ کـربلا

ای آخـرین شـهـیـد محـرم به روضه‌ها

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه با این دردِ جانکاهش تبسم کرده بود            فاطمه با دیدن او دست و پا گُم کرده بود

زهـرها با هم تفـاوت داشتند اما بگو...            این چه زهری بود که جمسمش تورم کرده بود


آنقدر پیچید در خود سوخت از آهش زمین            گوئیا در سینه‌اش آتش طلاطم کرده بود

زهر از یکسو و داغ کربلا از یک طرف            آب با آتش به قـتـلِ او تفـاهـم کرده بود

عمه‌اش را دید و خواند از خیمه‌های سوخته            مادرش را دیده یادِ داغ هیزم کرده  بود

دید گـرد محـرمـانش حـلـقـۀ نامحرمان            دید طفلی را که راهِ خیمه را گُم کرده بود

سرخ شد چشمش  گمانم آهِ آخر را کشید            دختران شعله‌ور را که تجسم کرده بود

یادِ زنجیر و طناب و خارِ راه و سنگِ بام            یادِ شام و نان خشک  و لطف مردم کرده بود

: امتیاز

مدح و مناجات با امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : منصوره محمدی مزینان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

پیمبرزاده هستی، شیوۀ اعجاز می‌دانی            بگو با علم خود قدری به ما اسرار پنهانی

چنان نوری شتابان جاری از اقصای تاریخی            که بخشیدی بیابان را نجات از حجم ویرانی


ضریب نور در نوری، حسینی و حسن منسب            احادیث نـگـاه تو سرآغـاز گُل افـشـانی

نمی از قال باقرها میان هر دلی کافی‌ست            که بشکافد دل هر ذره را در هر بیابانی

صدایت می‌زنم در خود، امیری ایهاالباقر            صدایت می‌زنم در دل، به پا کردی چه طوفانی

من از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستم            که پشت ابر تیره کی شود خورشید زندانی

نسیم مهـربانی تا وزید از دست‌های تو            بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی

علی الظاهر تو کودک بودی اما یک ولی الله            که می‌بُردند نامت را حسینی‌ها به حیرانی

تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق            ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی

دلی که بی‌تو می‌ماند، بیابان است، می‌خشکد            نگاهت نور خورشید است در یک صبح بارانی

گدای کوی تو بودن شرف دارد به اربابی            بیا مسکین! در این خانه که پشت در نمی‌مانی

بیا که سفرۀ احسان در این بیت الکرم پهن است            چه خوانی و چه احسانی، چه روزی فراوانی

منم خرده گدایی که کریمی چون تو را دارم            تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی

پـریـشـانم پـریـشـان هـوای آسـتـان تـو            زیارت هست پایان دل‌انگـیز پریـشانی

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

از «ندانستن»، از این خسران خجالت می‌کشند            عالمان عمری‌ست از علم تو نعمت می‌برند

حرف‌هایت دُرّ ناب و سیـرهٔ تو معـتـبر            در احادیث تو سبک بندگی شد جلوه‌گر


ارث بردی از پدر فقه و اصولِ در کلام            با صحیفه می‌شدی مأنوس صبح و ظهر و شام

تا قـیامت در مدار توست! محـتاجِ کـرَم            دور تو با احترامی خاص می‌گردد قـلم

باقرالعلم النّبی قدری گـشایش لطف کن            از وجودم جهل را بردار و دانش لطف کن

جهل تاریک است و من با نور، خوبم بیشتر            می‌دهـد آزار قـلـبـم را عـیـوبم بـیـشـتر

آمدم با تـوبه، تا با حـالِ ناب و روبـراه            دست بردارم به عشقت از گناه و اشتباه

ای امـیـدِ پنـجـمـیـنـم؛ ای امـام بی‌حـرم            سایه‌ات را برندار؛ ای عشق از روی سرم

بی‌حـرم گـفـتم دلـم شد زائر خاکِ بقـیع            می‌ُکشد آخر مرا اوضـاعِ غـمـناکِ بقیع

کاش صحنی مثل سلطان خراسان داشتی            یک نگهبان لااقـل از اهلِ ایران داشتی

هست اطراف تو اما فرقه‌ای از کافران            عده‌ای إبـلـیـس‌زاده در لـبـاسِ پـاسـبـان

داده ظلم و کینه و خشم و تشر را یادشان            غصب کردن هست سبک و سیرهٔ اجدادشان

سخت نفرت دارم از آن برده‌هایِ لعنتی            جمع می‌شد کاشکی آن نرده‌های لعـنتی

می‌زند آتش به جانم این همه غربت مدام            اشک می‌ریزم! نداری خادمی با این مقام

دیده‌ای دور خودت در غربت و ماتم دچار            هم عمو را، هم پدر را، هم پسر را بی‌مزار

روضه می‌خوانَد زمین و می‌کشد قبرِ تو آه            روزها شد زائرت خورشید و شبها نور ماه

باز هم شد سوت و کور و نیست زائر باز هم            حاجیان رفـتـند مکـه! کاش من می‌آمدم

کاش من می‌آمدم تا روضه‌خوانت می‌شدم            روضه‌خوانِ سوختن‌های نهانت می‌شدم

تار می‌دیدی و نور از دیدگانت رفته بود            زهرِ سوزانی به خوردِ استخوانت رفته بود

زهر؛ آن زهری که پایت را سراسر زخم کرد            ذره‌ذره شعله‌ور کرد و مکرر زخم کرد

ذهن تو یادآوری می‌کرد داغی کهنه را            گریه می‌کردی به یاد روضه‌هایِ کربلا

خیمه‌ها می‌سوخت در آتش؛ «علیکُم بالفرار»            بار اول پایَت آنجا زخم شد با سنگ و خار

چـشم‌هایت شد دمـادم بـا بـلایـا روبـرو            دستهـای بـسـته و رنج اسارت پیـشِ رو

در میان خاک و خون با آه و واویلا گذشت            کودکی‌های تو در اوج مصیبت‌ها گذشت!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور تطابق بیشتر با زیارت جامعه کبیره « و عادتکم الاحسان؛ و سجیتکم الکرم » و همچنین برای حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از «ندانستن»، از این خسران خجالت می‌کشند            عالمان عمری‌ست از علم تو منّت می‌کشند

مدح و شهادت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

نُه فلک خیمه زده سمت نگاه تو جواد            می‌درخشد به زمین چهره ماه تو جواد

برکت می‌چکـد از دست کـریـمـانۀ تو            جود و احسان تو گردیده گواه تو جواد


بی‌پـنـاهـان همه در سـایـۀ لطـفت آرام            عـشق هم آمده اکـنون به پـناه تو جواد

ای تو شفاف‌تر از زمزم و کوثر مولا            این منم تـشـنۀ خـورشید پگـاه تو جواد

آخـرالامـر بهـشتی شود از مرحـمـتت            هر که آمد ز ره شوق به راه تو جواد

می‌شود یـوسـف کـنـعـانی بـازار امـید            هر که افتاد در این عرصه به چاه تو جواد

بس که دیدی تو جفا از همه سو در عمرت            مـانـده بر آیـنـه‌هـا سـرخـی آه تو جواد

دشمن خانگی‌ات کشت تو را از ره کین            کس نپرسید چه بوده ست گناه تو جواد

ای امیر صف عشاق؛ کرم کن "یاسر"            در دو عـالم بشود جزء سـپاه تو جواد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دارم از داغ غمت اشک دمـادم بیشتر            چـشم‌هـایم می‌زنـد بـارانِ نـم نم بیشتر

تو جوادی و کرامت با تو معنا می‌شود            پس دخـیل حـاجـت باب المرادم بیشتر


هـمسر نامـهـربان خـیلی اذیت می‌کـند            هرچه او نامهربان‌تر، شدت غم بیشتر

روی خاک حجره می‌پیچی به خود آقای من            ناله‌هایت می‌شود هر لحظه، کم کم بیشتر

مـادرت زهـراست آقـا آمده بالا سرت            قامتش را کرده این حالات تو خم بیشتر

از به خود پیچیدنت اینگونه حاصل می‌شود:            زهر هر چه تلخ‌تر، سوزجگر هم بیشتر

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این عطش، این گریه‌ها، این خنده‌های زهردار            شد بساط روضه‌ات حالا فراهم بیشتر

یک طرف این ناله‌ها، یک سو صدای هلهله            می‌کنم در روضه‌ات یاد مُحـرّم بیشتر

 

مدح و شهادت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن قالب شعر : مسمط

ای آن که کرم ریزد، از دستِ کریم تو            احـسان و کرم باشد، مسکـین حـریم تو

هرکس که شود آگه، از لطف عمیـم تو            دانـد تـو کـریـمـی و، آئیـن عـطـا داری


هم روشنی ماهی، هم چشمۀ خورشیدی            هـم قـبـلـۀ دل‌هـا و، هـم کـعـبـۀ امـیـدی

هم مَحـرم راز حق، هم جلوۀ تـوحـیدی            سرتا به قدم نـور و، ایـمان و وفا داری

ای آن که فـروغ حـق، تابد ز جـمال تو            انـدیـشه کجـا یـابـد، راهی به کـمـال تو

قُـدسی نَـفَـسان خـوانـند، آیـات کـمال تو            این شوکت و عزت از، الطاف خدا داری

ای هـر دل آزاده، گـردیــده اســیـر تـو            هرتشنه لبی سیراب، از خـیر کـثـیر تو

در «جود» ندیـده کس، هـمتا و نظیر تو            دریای خروشانی از جـود و سخا داری

با گوهـر مهـر خود، بر ما تو بها دادی            شام غـم یـاران را، انـوار و ضیا دادی

بـا دیـدن نـابــیـنـا، او را تـو شـفـا دادی            در هر نگه لطـفـت، اکـسـیر شـفا داری

 در حـجـرۀ دربـسـته، با سـیـنۀ تـفـدیده            شام غم و غربت را، چون تو چه کسی دیده

زهرا به تو نالـیده، قـاتل به تو گریـیـده            جان و دل پر شوری، از درد و بلا داری

ای سوخته چون شمع و، جان داده چو پروانه            با لعل لب عطشان، در حجره و در خانه

گر بعد شهادت هم، ماندی تو غـریـبانه            میراث غم و غربت، از کرب‌وبلا داری

بنگر تو «وفایی» را، با این دل شیدایی            وقتی که گـرفـتارم، من در شب تنهایی

چـشمم به رهت باشد، تا بر سرِمن آیی            چون لـطفِ فـراوانی بر اهلِ ولا داری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود مستند نبودن مطالب در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق با روایات معتبر و رفع ایراد موجود بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زهرا به تو نالـیده، قاتل به تو خـنـدیـده            جان و دل پر شوری، از درد و بلا داری

مدح و شهادت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای چشمه‌سار جاریِ لطف و عطا جواد            بر مـن بـبـار نــور زلال خـدا؛ جـواد

لبـریـزم از خـطـا به حـریـم مـقـدست            بر من به بخش هرچه که دارم خطا جواد


از مهر توست کـلـبۀ قـلبم مـنوّر است            وز جود توست مسّ وجودم طلا جواد

بر نخـل عشق مـیوۀ شـیرین اهل بیت            در بـاغ نــور سـرو بـلـنــدِ ولا جــواد

روشـن‌تـرین چـراغ شـبـسـتـان اولـیـا            باب المراد شیـعـه و ابنُ الرِّضا جواد

هم خود کریم، هم که ز نسل کـرامتی            در نزد تـوست عـالَـم و آدم گـدا جواد

پـر می‌زند کـبـوتـر قـلـبم به کـاظـمین            خواهد گـرفت دانه ز دست شما جواد

ای مهربان امام که در طول عمر خود            از خصم خویش دیده هزاران بلا جواد

در عـنـفـوان عمر خـزان شد بهار تو            ای ارغـوانِ گـلـشـن سبـز رضا جواد

از کـین فتاد شـعـلـه به جان مطهـرت            با تو چه کـرد آتـش زهـر جـفـا جـواد

"یاسر" رسید تـشـنه به درگاه جود تو            در کـام او بــریـز تـو آب بـقـا جــواد

: امتیاز

مدح و منقبت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : جعفر شریفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

دریا نه، اقـیانوسِ بی‌‌هـمتا جواد است            در آسمانِ عـشـق اسـتـثـنا جواد است

حاجت بخواه و عرضِ حالت را بفرما            حاجت‌‌رَوا کردن از این پس با جواد است


بگذر از این صورت، به ژرفایِ سخن شو            آنجا که هر اندیشه را معنا جواد است

تـقـویـم‌‌های مـعـتـرف این را نوشتند:            دورِ فـلـک را شاهدِ شـیدا جواد است

در فـهـمِ انـوارِ حـقـیـقـت، سـایه انداز            از آسـمـانِ عــالــمِ بــالا جــواد اسـت

اهلِ صفا در وصفِ خورشیدش بگویند:            از اسمِ اعظم شش حروفش «یاجواد» است

بسـتم دخـیلم را به زلفِ چـاره سازش            حتماً خدا هم لطف دارد تا جواد است

دیگـر نـدارم اشـتـیـاقـی جـایِ دیـگـر            جایی که شوقِ حضرتِ زهرا جواد است

: امتیاز

زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مجتبی تاجیک نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

ای مـرا دلـبـر و دلـدار دلـم می‌سوزد            همچـنـان شمعِ شب تـار دلم می‌سوزد

بغضِ غربت به گلو بسته خدا آهم را            پـشـت این آهِ شـرربـار دلـم می‌سوزد


گُر گرفته جـگـرم از ستمِ همسر خود            من ز بی‌مهـریِ این یار دلم می‌سوزد

دست نیرنگ پیِ یاری اُمُّ الفضل است            زآتـشِ زهـر سـتـمـکـار دلم می‌سوزد

همۀ عمرم از او زخم زبان می‌خوردم            یـا رب از این‌همه آزار دلم می‌سوزد

ظلم بـیداد چونان روزِ مرا شب کرده            که چه در خواب و چه بیدار دلم می‌سوزد

این لبِ تشنه مرا بُرد به گودالِ عطش            از غـم قـافـلــه سـالار دلـم مـی‌سـوزد

چشم من روضۀ طفلان حرم می‌خواند            مثـل چـشـمان عـلـمـدار دلم می‌سوزد

روضۀ علـقـمه و بـوی گل یاس علی            یـادِ آن مــادر بـیـمـار دلـم مـی‌سـوزد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دور تا دور تـنـم هـلـهـلـه دارد دشمن            همچنان زینب از این کار دلم می‌سوزد

 

مدح و شهادت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ارث قبیله است که هرکس جوان‌تر است            مویش سفید گشته و قدش کمان‌تر است

این بیست و پنج سال که سنی نمی‌شود            اما بهـار عـمر شما پُـر خـزان‌تـر است


تو مجـتـبای خـانـۀ مـوسی بن جعـفری            با همسری که از همه نامهربان‌تر است

زهـری کـشنده بود و لبت را سیاه کرد            زهری که چوب نیست؛ ولی خیزران‌تر است

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : سید میلاد حسنی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی            به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی

تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم            من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی


مرا خـیال نـمـازت شبی کـشید به رؤیا            عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی

چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت            که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی

نوشته‌اند به باب الـرضا تمامیِ جـودی            نوشـتـه‌اند به باب الـمراد جـودِ تـمـامی

شبی ز بخـت بلـنـدم به خـانۀ تو رسیدم            چه سفره‌دار کریمی، چه خوانی و چه طعامی

سؤال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت            نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مثنوی

پشت در با جگری سوخته تب می‌کردی            دست و پا می‌زدی و آب طلب می‌کردی

گوشۀ حجره، عطش فاتحه‌اش را می‌خواند            اشک‌هایت به نظر روضۀ سقا می‌خواند


همسرت جعده تباری‌ست، بمیرم مظلوم!            مَحرم راز دلت کیست!؟ بمیرم مظلوم!

دردِ این غربت جان‌سوز مرا خواهد کشت            خون لب‌های تو امروز مرا خواهد کشت

تشنگی، زخم ترک روی سبویت انداخت            ناگهان شمر شد و پنجه به مویت انداخت

اجـرت کـشـتن‌تان گـندم مرغـوب نشد            پیـکـرت در تـه گـودال لگـدکـوب نشد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زهر تنها کمی از بال و پرت را سوزاند            کف زدن‌های کنیزان جگرت را سوزاند

کهنه داغی به دلِ داغ نـشین می‌ریزند            آب را پیش نگاهت به زمین می‌ریزند

بر سر بام عجب مرثیـه جان‌فـرسا بود            ســایـه‌بـان بـدنـت بـالِ کـبـوترهـا بـود

مدح و منقبت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : محمد علی بیابانی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

چه کسی این‌همه احسان به گدایان دارد            که جگرگوشهٔ سلـطـان خـراسـان دارد

هر چه حرف است بگوئید که گوش شنواست            هر چه درد است بیارید که درمان دارد


بـه گــدایـی درش اهـل کــرم مـی‌آیـنـد            خانه‌اش سائل از این دست فراوان دارد

چه پدر را به پسر؛ یا چه پسر را به پدر            این دو سوگند، فیوضات دوچندان دارد

ای ولیـعـهـد! مرا هم ز عـنـایت بپـذیر            رعیتی را که امان نامه ز سلطان دارد

مشهد و باب جوادش به همه ثابت کرد            که اجابت فقط از سمت تو امکان دارد

مطمـئناً به کرمـخـانـهٔ تو رو نـزده‌ست            هر که در خانهٔ خود سفرهٔ بی‌نان دارد

هر زمانی که خـدایی خـدا پایـان یافـت            یا جـواد بن رضا جـود تو پـایـان دارد

: امتیاز

سالگرد رحلت حضرت امام خمینی رحمه الله علیه

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

در آسمانِ نگاهش بهشت منزل داشت            بهشت روشنی از آن همه فضائل داشت

شکوه و هيبت و حسن و ملاحتش بی مثل            عجب جمال و جلالی در آن شمايل داشت


نگـاه روشن او آيـه‌هـای «والفجر» و            لبـش تـرنّـم «يا اَيُّـهـا المُزَمّل» داشت

رسيد صبح سـپـيـد نزول «أَعْـطـَـينا»            رسيد و کوثری از روشنی حمايل داشت

مسيح بود و دمش جان تازه می‌بخشيد            که زنده از نفحاتش هزارها دل داشت

دمی به ابروی پـيـوسـته خم نمی‌آورد            اگر که لشکر طاغوت در مقابل داشت

اگر که سيل عداوت، چو کوه پا برجا            اگر که موج ندامت، صفای ساحل داشت

نشد فـداش گر اين نيـمـه‌جـانِ نـاقـابـل            به راهش آن همه جان‌ْبرکفانِ قابل داشت

چه کرد روح خدا در جهاد عشق و عقل            حکـيم عاشق و دلدادگان عاقـل داشت

گذاشت بر دل ما گرچه داغ هجرش را            مسیر روشن او سالکان واصل داشت

نهاد دست خدا در وجود «سيّد علی»            شکوه و هيمنه‌ای که «امام راحل» داشت

خدا کـند که بـفـهـمـیم این سـعـادت را            حـیـات طـیـبـه را، نـعـمـت ولایـت را

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : عباس جواهری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

همین که می‌دهی در بارگاه قدسی‌ات راهم            به چشمم می‌نهم چون توتیا خاک حرم را، هم

صراط المستقیم عالمی، غیر از تو راهی نیست            مسیرم هر کجا باشد به جز این خانه، گمراهم


چه اکسیری میان بارگاه خویش داری که            توسل می‌کنند اینجا مریضان هم، اطبا هم؟

مرامت کرده مبهوت خودش شیخ بهایی را            که داری اینچنین لطفی به زائر بین رؤیا هم

من آن اشکم که می‌ریزد به دامان پُر از مهرت            که از چشم خودم افتاده‌ام، از چشم دنیا هم

سراپا عذر تقصیرم، پناه آورده‌ام ای شاه!             نگاهی می‌کنی بر این گدای بی سر و پا هم؟

کلاغی روسـیاهم در سـپـیدیِ کـبوترها            و دل گرمم به اینکه خوب و بد را میخری با هم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نـور بـاشد سائـلی در ظـل دیـوار شما            کـور بـیـنـا می‌شود با یـاد دیـدار شـمـا

با کلاف جان به بازار محبّت بسته صف            گشته صدها یوسف مصری خریدار شما


می‌فروشد ناز دوزخ بر گلستان بهشت            گر نسیمی آیدش از طرف گـلزار شما

از چه بنْشستید با ما فرشیانِ تیره روز            ای چراغ عرشیان خورشید رخسار شما

چند روزی داشت هر کس نوبت جولان، ولی            تا خـدائی خـدا، گـرم است بـازار شـما

سر خط آزادی خلق است در دست کسی            کز دو عـالم پا کشید و شد گرفتار شما

نی عجب گر با همه خواری عزیزم کرده‌اید            بـوده از آغـاز بـنـده‌پـروری کـار شـما

آسمان بر کف گرفته کاسه از خورشید و ماه            گشته سرگردان گدای پشت دیوار شما

بر شما آل محمّد تا صف محشر درود            از همه خلـق جهان وز حی دادار شما

این کرامت بس که شسته دست از دار جهان            گشته «میثم» خـاک پای میثم دار شما

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

بـاز آتـش بـه دلِ زخـمـیِ دریـا افـتـاد            شعله‌ای سُرخ روی سینۀ صحرا افتاد

ملکـوت است عـزادارِ عـزیـزِ حـیـدر            بـر زمـین بـارِ دگـر قِـبـلـۀ دنـیـا افـتاد


چه غریبانه در این غُربتِ خود می‌میرد            چه نفس گیر به خاک، این گُلِ زهرا افتاد

گاه می‌گفت: حَسن؛ گاه حُسین؛ گاه عبّاس             یـادِ اولادِ عـلـی بـود بـه هـرجـا افـتاد

باز هم شُکر، جَـوادش به کـنارش آمد            روی دامـانِ پـسـر صـورتِ بابـا افتاد

کربلا قصّه عَوَض شد، پسری پرپر شد            پـدری آمـد و بر نـعـشِ پـسـر تا افـتاد

گفت: بعد از تو دگر خاک بر این دَهر علی            بعـدِ تو بر دلِ من مـاتـم عُـظـمی افتاد

: امتیاز